سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در قرآن درمان بزرگترین درد هست : درد کفر و نفاق و گمراهی وسرگشتگی [امام علی علیه السلام]
سرچشمه

بسمه تعالی

 

رابطه قسط و عدل

 

همان طور که قبلاً اشاره کردیم عدل کلیتی است جهان شمول ، و انسان عادل زیبنده به تمام صفات خوب است ، عدل محک انسان است در رسیدن به کمال ، همه اعمال انسان عادل نشان دهنده عدل است ، یعنی عدل در درتمام زوایای زندگی او رسوخ کرده است ، بنابراین در موارد خاص به کار برده نمی شود . ولی قسط تاکید بر موارد خاص دارد به دلیل جز بودنش ، خداوند در آیات قرآن تاکید می کند که اعمال خاص را بر طبق قسط انجام دهید مثل شهادت دادن ،

 

282 بقره

رعایت حق یتیم  

وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذَلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ   

و اگر در اجراى عدالت میان دختران یتیم بیمناکید هر چه از زنان [دیگر] که شما را پسند افتاد دو دو سه سه چهار چهار به زنى گیرید پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید به یک [زن آزاد] یا به آنچه [از کنیزان] مالک شده‏اید [اکتفا کنید] این [خوددارى] نزدیکتر است تا به ستم گرایید [و بیهوده عیال‏وار گردید] (3) نساء

هر عادلی دارای قسط است ولی هر قائم به قسطی لزوما عادل نیست ، کلیت عدل بقدری است که یکی از اصول دین معرفی شده است ، در مقایسه عدل و قسط می توان مثال علم و حکمت را بیان نمود که قبلا به آن  آن اشاره شده است هر حکیمی عالم است ولی لزوما هر عالمی حکیم نیست .

در معنی لغوی قسط نیز به این جزء بودن اشاره می شود ، اگر در هر کار ی به طور مجزا خود را وادار کنیم قائمین به قسط باشیم این مراقبت ما را در طولانی مدت مزین به صفت عدل می کند .

( جزء ) در عالم هستی دارای ارزش و مقام است زیرا با در کنا رهم قرار گرفتن آنها کلیت قابل احترام کسب می شود و انجام اعمال جزء پاداش خود را نیز دارد .

 

سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِن جَآؤُوکَ فَاحْکُم بَیْنَهُم أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِن تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَن یَضُرُّوکَ شَیْئًا وَإِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُم بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ

پذیرا و شنواى دروغ هستند [و] بسیار مال حرام مى‏خورند پس اگر نزد تو آمدند [یا] میان آنان داورى کن یا از ایشان روى برتاب و اگر از آنان روى برتابى هرگز زیانى به تو نخواهند رسانید و اگر داورى مى‏کنى پس به عدالت در میانشان حکم کن که خداوند دادگران را دوست مى‏دارد (42) مائده

لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ

[اما] خدا شما را از کسانى که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده‏اند باز نمى‏دارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید زیرا خدا دادگران را دوست مى‏دارد (8) ممتحنه

ضمن آگاهی به ارزش والای قسط باید توجه به کلیت عدل مد نظر قرار گیرد و هدف غائی انسان رسیدن به ملکه عدل باشد .

اگر در دنیا توجه به اجرای قسط در هر کار است ، میزانها در آخرت نیز بر اساس قسط بر پا می شود ، اینگونه نیست که خدا فرمان به قسط داده باشد و در آخرت قسط میزان نباشد .

 

وَلِکُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاء رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ

 

هر امتى را پیامبرى است پس چون پیامبرشان بیاید میانشان به عدالت داورى شود و بر آنان ستم نرود (47) یونس

 

وَلَوْ أَنَّ لِکُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِی الأَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ وَأَسَرُّواْ النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُاْ الْعَذَابَ وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ

 

و اگر براى هر کسى که ستم کرده است آنچه در زمین است مى‏بود قطعا آن را براى [خلاصى و] بازخرید خود مى‏داد و چون عذاب را ببینند پشیمانى خود را پنهان دارند و میان آنان به عدالت داورى شود و بر ایشان ستم نرود (54) یونس

 

وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَإِن کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَکَفَى بِنَا حَاسِبِینَ

 

و ترازوهاى داد را در روز رستاخیز مى‏نهیم پس هیچ کس [در] چیزى ستم نمى‏بیند و اگر [عمل] هموزن دانه خردلى باشد آن را مى‏آوریم و کافى است که ما حسابرس باشیم (47) انبیاء

 

نکته : در روز حساب کلیت انسان به خوب و بد تقسیم نمی شود . بلکه اعمال ذره ذره مورد بررسی قرار می گیرد که خداوند در آیه 47 سوره انبیاء هم اشاره به حسابرسی بر اساس اجزاء اعمال می کند که این حسابرسی عین عدل است و عین رحمت که اگر کلیت ما ابتدا مورد مواخذه قرار می گرفت چه بسیار از آدمیان در ابتدا شایسته دوزخ می شدند . این عدل پروردگار است که ترازوی حسابرسی خود را بر پایه قسط بنا نهاده ، و در اینجا به نتیجه زیبای عدل می رسیم که عدل پروردگار عین رحمت اوست و شایسته سپاس .

با توجه به نکات عنوان شده در مورد برخی از امور دنیوی خداوند در قرآن کریم مستقیما فرمان بر اجرای عدل داده است :

 

1-      طلاق

2-     ذبح در حج

3-   وصیت

4-   قضاوت

5-   عدل بین زنان

6-    یتیمان و خویشاوندان

7-   سخن گفتن

8-   معامله

 

با کمی توجه به موارد فوق می بینیم که خداوند در مورد حقوق بین فردی ( حق الناس ) و ا مور بین انسان و هستی فرمان به عدل می دهد ، اگر چه نمی توان به نهایت عدل رسید ولی در موارد فوق باید حداکثر سعی در اجرای عدل انجام گیرد و انسانهای مسئول در موارد فوق به عدل نزدیکترین انسانها باشند .

آیا اگر در هر یک از موارد فوق ، عدل رعایت شود مدینه فاضله مورد نظر انسانها ایجاد نخواهد شد ؟ آیا با رعایت عدل در موارد فوق تبعیضهای موجود برقرار خواهد ماند ؟

 

 

                      سوال : بی عدالتی در هر امری از امور دنیا از ما است یا از جانب خدا ؟

 

 



مرزلن ::: یکشنبه 86/4/17::: ساعت 11:8 صبح

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سوره انعام آیه 1 :

الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِم یَعْدِلُونَ (1)

ستایش براى خداوندى است که آسمانها و زمین را آفرید، و ظلمتها و نور را پدید آورد؛ اما کافران براى پروردگار خود، شریک و شبیه قرارمى‏دهند [با اینکه دلایل توحید و یگانگى او، در آفرینش جهان آشکار است‏]!  «1»  

سوره انفطار آیه 7 :

الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ (7)

همان خدایى که تو را آفرید و سامان داد و منظّم ساخت‏،  «7»

 

واژگان آیات :

 

سوی : برابر و همانند ، بی عیب ، همواریی که کجی نداشته باشد ، راست و درست ، جایی که وسط دو حد باشد ، برابر با انصاف ، داد گستری

خلق : آن را آفرید ، آن چیز را نرم و هموار ساخت ، آفرینش ، طبیعت ، سر شت ، خلقت ، آفریدگان ، هر چیز نرم و صاف

حمد : ستایش ، سپاسگزاری ، ضد نکوهش ، ستوده

ظلمات : چیزی را در غیر محل خود گذاشتن ، کسی که از گرگ چوپانی بخواهد ، زمین را از جای نا مناسب حفر کردن ، بر او ستم کرد ، حق کسی را کم داد ، از راه منحرف شد

نور : روشن کرد ، روشنایی داد ، فللانی را راهنمایی کرد ، کار را روشن و آشکار ساخت ، خدا دل او را روشن و به سوی حق راهنمایی کرد

کفر : کافر شد ، به وحدانیت و شریعت و نبوت بی ایمان شد ، خدا را انکار کرد ، نعمت را انکار کرد ، نمک ناشناسی ، شب آن چیز را پوشاند

رّب : مالک ، سرور ، سیّد ، مصلح ، از نامهای خدا ، صلح آورنده

 

 

در واژه های این دو آیه آنچه که به چشم میخورد تعجب و انگشت گزیدن است ، در مجموع واژه ها چیزی که هست تعریف عدالت  است و یک  ترازو و یک  صاحب  ترازو  و   در     نهایت ( انجام یک عمل ) یعنی ( سوی ) و ( رّب ) و ( خلق ) و هم چنین چهار واژه پر معنا و مرتبط با عدالت که عبارتند از .

 

 

حمد و کفر :

 

اگر این دو واژه را در نظر داشته باشیم و در دو کفه ترازوی عدالت قرار بدهیم تا زمانی که هیچ اتفاقی نیفتاده و عملی انجام نپذیرفته هر کدام از این دو عمل و صفت  کفه های ترازو را بطور مساوی نگهداری می کنند و این حرف به این معناست که جهان خود به خود و با حضور همه واژه های مثبت و منفی در مدار عدالت قرار دارند ، آنچه که باعث بروز بی عدالتی و بر هم خوردن نظام هستی می شود همانا اعمال ما انسانهاست ، که خداوند در بدو خلقت همه این صفات را باالقّوه در وجود ما نهاده و فعلّیت آن بستگی به تربیت ما درحضور  این قرآن دارد . معانی  حمد و کفر نشان دهنده آن است که ظرفیت وجودی ما انباشته از اعمال (( خیر و شر است )) و (( یک انتخاب )) .

خوب به درستی روشن است که همه خلقت بر میزان ترازوی خداوندی و عدل او پایه گذاری شده است ، یعنی هیچگاه نخواهد بود که خورشید تخطی از رفتارش کند و یا ماه با ما قهر کرده و پیدایش نشود ، و زمین برای زندگی ما به دور خود و خورشید نچرخد ، و آفتاب گرم نباشد و آسمان همواره رفیع و دست نیافتنی بنظر نیآید ، و خلقت تمام حیوانات و گیاهان و اشیاء حیرت بر انگیز نباشند ، همه اینها باید در مقابل چه چیزی ارزشمند و بی ارزش نشان داده شوند جز ((( عمل انسان )))؟  اینکه باور کنیم جهان هستی محضر اوست در صورتی که این نوع باور خود عین عدالت است از ما چه موجودیتی خواهد ساخت ؟؟ آیا این چین انسانی از مدار هستی و عدالت عدول خواهد کرد ؟؟.

اگر حمد و کفر را که دوکفه ترازو بسنجیم در کنار دیگر واژگان معانی مختلفی پیداخواهد کرد که گاه معنی ضد خودش را نیز میدهد ، این چین است که که واژگاه در کنار هم سنجیده میشوند . این از چند لحاظ اهمیت دارد

1-    آیا بار واژه عدل خود در اصل منفی است و یا برای نمایش واژگان منفی و نمایش زشتی آنان بکار میرود

2-  عدل در رفتار ها و گفتار ما تجلی می کند و نمود عینی و بیرونی آن فقط با خود عدل قابل تصور نبوده و با اعمال ما متجلی میگردد

3-    حمد و ستایش و سپاسگزاری خداوند فقط با وحدانیت و شریعت و نبوت قابل درک است

 

 

ظلمت و نور :

 

این دو واژه هم مانند حمد و کفر که جلوه های بیرونی و درونی دارند ظلمت و نور را به تعبیر روشنایی تجربه می کنند ، اما در نهایت نوعیت و جنسیت همه این صفات ما به ازاء خارجی در بیرون ذهن ما ندارد بلکه با توّجه به باور و اعتقاد ماست که این مفاهیم معنای عدالت را جان می بخشد .

تربیت هر انسانی با قرآن این مجال را برای هر کسی پیش می آورد تا عدالت را با همه شیرینیش در ذائقه جان خویش احساس نموده و نظام خلقت انسان و عالم را در مسیر کمال عدالت یافته و رفتن در این کانال بر همه حسرتهای انسان و همه آرزوهای دست نیافتنی او جامعه عمل بپوشاند و هستی دور را آنچنان نزدیک مشاهده نماید هم چون وجود خداوند خویش که این حس جز نزدیکی نوع بشر به خداوند نیست ، و این سلوک همه مردان و زنان خدا جوی آشنا ی قرآن است      

 

 



مرزلن ::: یکشنبه 86/4/3::: ساعت 1:1 عصر

بسمه تعالی

عدل و معامله

آیه 282 سوره بقره

یا ایها الذین امنوا اذا تداینتم بدین الی اجل مسمی
فاکتبوه و لیکتب بینکم کاتب بالعدل و لا یاب کاتب ان
یکتب کما علمه الله فلیکتب و لیملل الذی علیه الحق و
لیتق الله ربه و لا یبخس منه شیئا فان کان الذی علیه
الحق سفیها او ضعیفا او لا یستطیع ان یمل هو فلیملل ولیه
بالعدل و استشهدوا شهیدین من رجالکم فان لم یکونا رجلین
فرجل و امراتان ممن ترضون من الشهداء اًن تکتبوه صغیراً
او کبیراً الی اجلِهِ ذلکم اقسط عند الله و ا قوم
للشهدۀ و ادنی الا ترتابوا الا اًن اکون تجرة
حاضرة تدیرونها بینکم فلیس علیکم جناح الا تکتبوها و
اشهدوا اذا تبایعتم و لا یضار کاتب و لا شهید و ان
تفعلوا فانه فسوق بکم و اتقوا الله یعلمکم الله و الله
بکل شی علیم

ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که داد و ستد می
کنید با یکدیگر آن را بنویسید و باید نویسنده ای از روی
عدالت سند را در میان شما بنویسد و ا ز نوشتن ابا نکند
که خدا به وی نوشتن را آموخته و باید بنویسد و مدیون
امضاءکند حقی را که بر ذ مه اوست و از خدا بترسد و چیزی
بر آن نکاهد یا اضافه ننماید و هر گاه مدیون سفیه یا
ضعیف است و صلاحیت امضاء ندارد پس ولی او بعدل و درستی
امضاء کند و شاهد بگیرد و دو تن از مردان پس اگر دو مرد
نبود یک مرد و دو زن که هر یک از دو طرفین راضی شوند گوه
گیرند اگر فراموش کنند یکی از آنها بر دیگری یاد آوری
نماید و شهود ا متناع نورزند از رفتن بمجلسی که باید در
آن شهادت دهند و در نوشتن سند با تاریخ معین مسامحه
نکنید چه معامله کوچک باشد چه بزرگ و برای خدا محکم تر
است که شکی در معامله پیش نیاید مگر آنکه معامله نقد
باشد و دست به دست میان شما انجام پذیرد در این صورت می
توانید گواهی نگیرید و هر گاه متاع پر بهایی را معامله
می کنید در آن گواه گیرید و به شاهد نباید ضرری رسد اگر
چنین کنید نافرمانی کرده اید و از خدا بترسید و خداوند
بشما تعلیم مصالح امور کند و خدا بر همه چیز آگاه است .

سخن گفتن در باب عدل خود به تنهایی بسیار سخت است و سخت
تر از آن بحث سرمایه گذاری و معامله است زمانی که صحبت
از سرمایه گزاری می شود سوالات زیادی به ذهن خطور می کند
از جمله اینکه حد و میزان سرمایه گزاری تا چه حد است ؟‌
ما تا چه حد می توانیم ثروتهای خود را اندوخته کنیم ؟ و
هزاران سوال دیگر که مجال طرح آنها نیست
در این آیه همچون آیات دیگر خداوند به رعایت عدالت اشاره
می نماید و از ما انسانها می خواهد برای انجام معاملات
خود شاهد بگیریم که اگر زمانی دنیا ما را به خود مشغول
کرد و خواستیم خدای ناکرده حق کسی را بخوریم و یادمان
برود که معامله ای انجام گردیده آن شاهدین محترم به کمک
ما آمده و باز هم ما را ازگرفتاری در آتش جهنم نجات دهند
. خیلی زیباست که خداوند در همه حال می خواهد انسان را
به گونه ای از خطر سقوط نجات دهد و همیشه کسی هست که
پیامبر راه انسان قرار گیرد و حق را به او به او یادآوری
نماید . در ابتدای این آیه خداوند می فرماید هر گاه دینی
بر گردن کسی داشتید شاهد بگیرید
نمی گوید قرض و این خود
مهم است چرا که دین تمام امور را شامل می شود وامکان
دارد ادای آن فرق کند . در ادامه شهادت دو مرد و یا یک
مرد و دو زن مطرح می شود . تعبیر به رجال بالغ بودن را
می رساند
پس می توان گفت منظور مرد به معنای ظاهری نبوده
و اصل بر بلوغ آن است اما اینکه حال چرا اینگونه به این
مسئله اشاره شده است سوالی است که انشالله دوستان محترم
پاسخ می گویند . از دیگر نکات مطرح شده در آیه این است
که اگر ما به یکدیگر اطمینان داشته باشیم می توانیم بدون
نوشتن سند معامله را انجام دهیم در این صورت کسی که به
ما اعتماد کرده باید امانت و بدهی خود را به او بدهیم و
این نکته قابل تامل است که زمانی که بحث اعتماد مطرح می
شود دیگر آن مسئله حکم امانت را پیدا می کند
و طلب
طلبکار به عنوان امانت ذکر می شود که خیانت در آن گناه
بزرگی است . و در ادامه از مردم می خواهد حقیقت را کتمان
نکنند . از نکات جالب این آیه این است که خداوند بیشتر
تاکید بر معامله نقدی دارد چرا که این مسئله باعث می شود
مشکلات کمتری  در جامعه به وجود بیاید و جالتر آنکه
خداوند در طولانی ترین آیه خود به امر معامله و رعالت
عدالت در آن پرداخته و سفارش اکیدی نیز بر آْن داشته است
.
ازدیگر نکات مهمی که می توان در این آیه مشاهده کرد
عدالت در نوشتن است و اینکه خود نویسنده باید عادل باشد
و عدالت او می تواند در پیشگیری موثر باشد و در انتهای
آیه ما انسانها را به تقوا و پرهیزکاری دعوت می نماید و
می فرماید از او فرمانبرداری کنیم  و یاد آوری می کند که
آنچه مورد نیاز ماست خداوند می داند و این نشان می د هد
که او به خیر و شر ما آگاه تر است و مطمئناً ما را به
خود واگذار نمی کند



مرزلن ::: شنبه 86/3/26::: ساعت 2:28 عصر

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ